برند سازی شخصی
برندسازی شخصی یک فرایند استراتژیک و آگاهانه است که هدف آن، نظارت و کنترل تصویری است که دیگران از ما دارند.
این تصویر قرار است ویژگیهای ما و مزیتهای ما را – در مقایسه با کسانی که خدمات مشابه ما را ارائه میکنند – ترسیم کند و به دیگران بگوید که چه چارچوبها و اصولی، بر رفتار و تصمیمگیریهای ما حاکم است.
دیگران در نهایت بر اساس این تصویر، قضاوت میکنند که رابطه با ما، چه ارزشی برای آنها ایجاد میکند.
برندسازی صحیح باید بتواند هزینهی تعامل با دنیا را برای طی کردن مسیر شغلیمان کاهش دهد.
برندسازی شخصی یک فرایند است و نه یه پروژه
برندسازی شخصی، آغاز و پایان ندارد. نمیتوانید از امروز آن را آغاز کنید و یک سال دیگر بگویید دیگر برند من ساخته شده و من هیچ کاری ندارم. میتوانم بشینم و نان برندم را بخورم. شما همواره درگیرِ فرایند برندسازی باقی خواهید ماند. شاید در هر مقطع، فعالیتهای متفاوتی انجام دهید و دغدغههایتان تغیر کند، اما در نهایت، همواره درگیر فرایند برندسازی باقی خواهید ماند.
در برندسازی شخصی روی تصویری که در ذهن دیگران میسازید کار میکنید
این تقریباً همان چیزی است که در تعریف برند هم مطرح کردیم. وجه مشترکِ غالبِ تعریفهای موجود از برند این است که شما در برندسازی، درگیرِ تصویر ذهنی مخاطب هستید.
شما با تکتک پیامها و اقدامها و پاسخها و موضعگیریهای خود میکوشید تصویر مطلوب خود را در ذهن مخاطب شکل دهید.
وقتی دیگران در غیاب شما مینشینند و از شما حرف میزنند، وجه مشترک حرفها و قضاوتهایشان را میتوان اصل و اساس و عصاره برند شما دانست.
برندسازی یعنی تمایز و مزیت رقابتی
فرض کنیم شما در حوزهی خود، هیچ رقیب و جایگزینی ندارید و مردم ناگزیرند که به شما مراجعه کنند. در چنین شرایطی، برندسازی کاربرد چندانی برایتان نخواهد داشت.
برندسازی شخصی (درست مثل برندسازی محصول) در فضای رقابت معنا پیدا میکند. وقتی رقابت جدی میشود و افراد دیگری هم وارد میدان میشوند که خدمات مشابه شما را ارائه میکنند، برندسازی میتواند به کمکتان بیاید و تمایز شما را در ذهن مخاطب ترسیم و تثبیت کند.
دقیقاً مشابه برندسازی محصول، گاهی اوقات شما تمایز را «القا» میکنید؛ یعنی تمایز واقعی وجود ندارد و شما با انواع تکنیکها و ترفندها، خود را متمایز جلوه میدهید.
اما چنین روشی نمیتواند در بلندمدت موفق باشد.
منطقیتر و پایدارتر این است که شما واقعاً روی نقاط تمایز و مزیت رقابتی خود کار کرده و آنها را تقویت کنید و سپس بکوشید مخاطب را از این تمایزها «مطلع» کنید.
حرف اصلی در برندسازی شخصی، ایجاد ارزش است
ما به اندازهی کافی در متمم دربارهی ارزش و ارزش آفرینی صحبت کردهایم و قصد نداریم آن نکات را در اینجا تکرار کنیم. اما لازم است بر این نکتهی کلیدی تأکید کنیم که هر شکلی از برند باید ارزشآفرین باشد. مردم شما را اینگونه به خاطر میسپارند که:
- این برند برای من چه دارد؟
- چرا باید بخشی از ذهن خود را به این برند اختصاص دهم؟
- این برند چه ارزشی را برای من ایجاد میکند که برندهای دیگر از ایجاد و خلق آن ارزش ناتوانند؟
اگر «خلق ارزش» را از برندسازی شخصی حذف کنیم، چیزی که باقی میماند بیشتر از جنس «شهرت» است تا «برند».
ما افراد بسیاری را «میشناسیم». یعنی نامشان را شنیدهایم و ویژگیهایشان را میدانیم، اما در ذهن خود با آنها یک «رابطه» نمیسازیم. رابطه وقتی شکل میگیرد که برند بتواند چیزی برای عرضه داشته باشد.
برندسازی باید بتواند در خدمت مسیر شغلی باشد
چرا یک بازیگر باید برای توسعهی برند شخصی خود تلاش کند؟ آیا او محتاج کف زدنها و سوتزدنهای هواداران خود است؟ نه. بازیگر کفها و سوتها و فالوئرها را برای این میخواهد که کارگردانها به سمت او بیایند و نقشهای بیشتری روی میزش قرار دهند.
چرا یک حسابدار باید برای توسعه برند شخصی خود تلاش کند؟ جز اینکه میل دارد پروژههای بیشتر و بهتری به او پیشنهاد شود و یک سر و گردن بالاتر از سایر حسابدارها قرار گیرد و بهتر دیده شود؟
چرا یک مشاور مدیریت باید برای برندسازی شخصی تلاش کند؟ قاعدتاً برای اینکه به یک گزینهی مطلوب برای کارفرما تبدیل شود و به زبان ساده و خودمانی، «خواستنیتر» باشد.
چرا یک سیاستمدار باید برای برند شخصی خود تلاش کند؟ جز اینکه میخواهد برند شخصی به او کمک کند تا پلههای قدرت را سریعتر و سادهتر طی کرده و به جایگاههای بالاتر دست پیدا کند؟
البته ممکن است بگویید بعضی انسانها برند شخصی را برای «خوشنامی» میخواهند. مثلاً ممکن است نویسندهای در یک مهمانی شرکت نکند و بگوید «این برای برند من خوب نیست.» و هیچ دغدغهی مالی و شغلی هم نداشته باشد.
میتوان برندسازی شخصی را به شکلی گسترده تعریف کرد که چنین مواردی را هم پوشش دهد. ایرادی هم در این کار نیست (ما مجازیم هر مفهومی را به هر شکلی که میپسندیم و مناسب میدانیم تعریف کنیم. فقط باید به تعریف خود وفادار بمانیم).
اما نگاه ما در درسهای برندسازی شخصی متمم بر این است که برندسازی باید در خدمت مسیر شغلی باشد و نتیجهی محسوس و ملموس آن در زندگی فرد منعکس شود. ما نگاه عامتر به برندسازی شخصی را نفی نمیکنیم، اما «انتخاب کردهایم» که وجهِ انتفاعی و اقتصادی و مرتبط با کسب و کار را در درس برندسازی مورد توجه قرار دهیم.